از دفتر خاطرات داداشم خخخخخخ
معرفت در گرانیست ب هرکس ندهند پرطاووس قشنگ است ب کرکس ندهندش
گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است میچیند ان گلی را ک در جهان نمونه است
ریش اگه بود نشان اسلام پس بزغاله بود حجت السلام
ساقیا امشب با صدایت ساز نیست یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست
نه در باد نوشان صفا دیده ام نه در اشک زاهد ریاه دیده ام وفای تورا نازم ای اشک غم که در دیده عمری تورا دیده ام
ما زان پاک دلانیم به کس کینه نداریم یک شهر پراز دشمن و یک دوست نداریم
خط نوشتم گریه کردم زار زار من نباشم خط بماند یادگار
این امانت چند روزی دست ماست در حقیقت مالک اصلی خداست
الهی دست بخشش حمتم گیر خجل ار روی نامردان مگردان
الهی درشب فقرم مسوزان ولی محتاج نامردان مگردان
ناهم با نگاهت هر دو نیکوست نگاهت میکنم چون دارمت دوست
ای باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم من خود گلی دارم محتاج هر گل نیستم